اخبار

اولین گردهمایی پزشکان پیشکسوت کرمانشاه برگزار شد.

اولین گردهمایی پزشکان پیشکسوت کرمانشاه برگزار شد.
پنجشنبه شب برابر با نخستین روز تابستان سالن گل نرگس محل گردآمدن پزشکانی بود که به تعبیر نماینده مردم کرمانشاه در مجلس شورای موهایشان هم چون روپوششان سپید شده بود.

پنجشنبه شب برابر با نخستین روز تابستان به میزبانی حوزه  معاونت دانشجویی فرهنگی دانشگاه سالن گل نرگس محل گردآمدن پزشکانی بود که به تعبیر نماینده مردم کرمانشاه در مجلس شورای موهایشان هم چون روپوششان سپید شده بود.

چهره های آشنا با نام های بزرگی که سالهاست بر سردرمطبهایشان در نقاط مختلف شهر ، یادآور خدمت شبانه روزی آنان است به بیماران و تلاش در راه مداوای دردمندان.

شاید شما هم در خیابانی از خیابانهای کرمانشاه سالهاست نام دکتر محمدعلی صنعتی ، دکتر سیروس اعتصامی فر ، دکتر تاجگردون ، دکتر طهمورث حیدری ، دکتر زهره خداپرست ،  دکترمهرداد خزایی ، دکتر عبدالعظیم شمسعلی ، دکتر پرویز سالاری ، دکتر فرهاد ارفع ، دکتر نادرنادری ، دکتر شریف نظرنیا  ، دکتر علی سالک ، دکتر جهانشاه امینی ، دکتر افتخاری ، دکتر دوست طلب  , دکتر ساعی ، دکتر سهیلی ، دکتر شلتوکی ، دکتر شبیری ، دکتر صانعی ، دکتر کاوری زاده  و.... رابر تابلویی قدیمی میبینید. شاید خاطره ای هم از دوران کودکی در ذهن تان مانده باشد که پدر و مادرتان شما را به این مطب رسانده باشند ، سراسیمه و مضطرب  تا تن تب دار جگرگوشه شان آرامش یابد.

تصورش را بکنید چه تعداد از کرمانشاهیان با دستان توانای این زنان و مردان برگزیده ، سلامت خود را بازیافته اند.. در دورانهای سخت و صعب و جنگ و در زمانهای صلح و آرامش... همانطور که رییس دانشگاه اشاره کرد و گفت که شما جان مردم را آنزمان نجات می دادید که نه آی سی یو بود و نه سی سی یو و نه امکانات تشخیصی و درمانی امروز.

راست می گفت دکتر نیکبخت که گفت : شما شاخص ها را ارتقا بخشیدید.. دستان پرمهرشما بود که مرگ و میر نوزادان را از 79 در هزار  در سال 57 به 13.7 در هزار امسال  و و مرگ و میر اطفال زیر یکسال را از 104 در هزار به 17.7 در هزار  و زایمان توسط افراد دوره ندیده را از 70 در صد به 1 درصد زایمانها رساندید.

آری دکتر نیکبخت درست می گفت.. زحمات آنان بود که بیماری های واگیر مرگبار را کاهش داد و مردم را از اپیدمی های عذاب آور وارهاند و خرده خرده بر فرهنگ سلامت اثر نهاد و ساخت و ساخت تا این پشته را فراهم ساخت .. زیر پای پزشکان امروزین.... پای صحبت هرکدامشان که بنشینی کلی برایت خاطره دارند و درد دل می کنند و اوضاع اجتماعی بهداشتی دورانهای دور را برایت تشریح می کنند.. مثل همین دکتر فتاح فرخی که گفت : آنروزها با اتوبوس به دانشکده پزشکی می رفتیم و با کلی پیگیری 5 میلیون تومان گرفتیم و با آن تعدادی میکروسکوپ زایس را به قرار هر دستگاه 20 هزار تومان خریدیم و به دانشکده پزشکی دادیم... او از زمانی که برخی آنتی بیوتیکها کشف نشده بودند میگفت و زجر آن سالیان که کرمانشاه برای مداوای بیماران یک بیمارستان داشت و چند درمانگاه...یا دکتر امامی آل آقا که از نام هایی سخن به میان آورد که در یاد مسن ترها هم گردی از فراموشی بریادشان نشسته هرچند هنوز نامشان زنده است ....و درد دل می کرد که مبادا آموزش پیش پای پژوهش ذبح شود.

درمیان آنان هم شاعر بود و هم کوهنورد... دکتر شهره ملک خسروی که عالمانه تعبیر کرد: ما چون فرش زیر پایشان گسترده شدیم.... برخی هایمان تحمل نیاوردند و زود پوسیده شدند و برخی ها تاب نیاوردند و رفتند و بعضی هایمان ماندیم و ماندیم و ماندیم تا کم کم نخ نما شدیم.... و حالا به جای تشکر در روزنامه ها هی علیه مان شکایت می نویسند و دکتر مردانپور که تازه از فتح اورست برگشته بود و در همان بدو ورود پای له شده جوانی را که از عهده کمتر جوانی بر می آمد ترمیم کرد و در این سن کاری کرده بود در درنوردیدن بام جهان که کمتر جوانی جرات فکر کردن به آن هم را دارد.

دکتر شمس وزیریان بود که افتخار کسب اولین عنوان استادی یا پروفسوری را دارد و اولین فوق تخصص کرمانشاه و دکتر معصومی بود با آن دستان شفابخش و تلاش های سالیانش برای شنیدن ضربان منظم قلب های همنوعان... راستش نمی دانم که باید ادامه بدهم یا نه.. آخر می دانید هرکدامشان داستانی دارند و حکایتی .. همچون دکتر خرازی که واحدهای بیوشیمی را با او که مثال یک استاد تمام عیار بود پاس کردیم یا دکتر امامی آل آقا که همه اش اعتبار و شخصیت است و دکتر افتخاری که روزگاری چه جراحی های ارزشمندی انجام می داد یا دکتر امینی که برای گرفتن اولین عینک سری به مطب پرازدحام آن سالهای او زدم و دکتر سالک... که حالا با چهره ای نورانی اما سالخورده پا در جشن گذاشت و..... یا آن پزشکی که نیم ساعت از نیمه شب گذشته گوشه خیابان لشکر منتظر تاکسی بود و همکلامم شد تا در منزلشان و گله می کرد از بی توجهی به او و حتی نبردن نامش .. او که اولین... بود.

بگذارید دیگر نام نبرم اما  راستش نمی توانم عنوان نکنم که  وقتی به پیشواز سپید مویی رفتم و دستش را که از چوب زیربغل جدا کرد تا با من دست بدهد ، سخت تحت تاثیر قرار گرفتم و یا نمی دانستم شعفم را از دیدار دوباره پزشکی که سالهای سیه مویی او در مطبش طرح کاد بودم چگونه نشان دهم.. چاره ای نیست... همین بس که یاد کنم از همه آنان که کسوتی برتن کرده اند مقدس و ارجمند.. به خصوص آنان که پیش تر به این کسوت درآمدند...و بر این عهد ماندند.

درست است که در آخر کار دکتر شریف نظرنیا و دکتر سعید مقیمی به نمایندگی از متخصصان ، دکتر اسماعیل زاده به نمایندگی از داروسازان ، دکتر سیروس اعتصامی فر به نمایندگی از دندانپزشکان و دکتر علی سالک و دکتر اردشیر بهادری به نمایندگی از پزشکان عمومی و دکتر فرهاد باقر پور به نمایندگی از علوم آزمایشگاهیان آمدند و تندیس و شاهنامه و لوح در دست گرفتند ، اما دانشگاه... که نه همه مردم کرمانشاه پاس می دارند و قدر می دانند دستهایی را که چنین سبز و روینده .. شکوفا کردند.

ودر پایان حکایتی را که دکتر مصری گفت باز می گویم به آن امید که به درک این مهم نائل آییم که این مرد سیاست کارکشته در این حکایت ظریف بدان پرداخت.

 روزی پسری برای پدرش که در هنگام غذاخوردن باعث آزار خانواده می شد، از فرط کهولت سن ،  قاشقی چوبی ساخت و او را در گوشه ای نشاند دور ازخانواده و سفره... روزی پسرش را دید که چوبی می تراشد.. گفت : چه میکنی عزیزم.. گفت : پدرجان برای روزهای پیری تو قاشق چوبی می سازم.

راستی این نام ها کدامشان می مانند تا سالی یا سالهای دیگر در چنین محفلی گرد هم آیند و کدامشان.......

آری آری زندگی همین است...ولی نکند گاهی مهربانی را در خاک کنیم در این ملک نیکنامی و قدردانی را فروکوبیم در این گستره هنرپردازی.

.... والسلام. مهدی محمدی

 

گردهمایی پزشکان پیشکسوت 

گردهمایی پزشکان پیشکسوت 

گردهمایی پزشکان پیشکسوت 

 گردهمایی پزشکان پیشکسوت 

گردهمایی پزشکان پیشکسوت 

گردهمایی پزشکان پیشکسوت 

گردهمایی پزشکان پیشکسوت 

گردهمایی پزشکان پیشکسوت 

 

۴ تیر ۱۳۹۱ ۱۰:۵۸

نظرات بینندگان

نام را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 500
نظر خود را وارد کنید